اين روزها طبيعت زيبا و روحنواز كجور غرق در ناله و فرياد است.
جنگلهاي سر سبز و زيبايي كه همواره مورد توجه و زبانزد عام و خاص بوده اكنون در حال دست و پنجه نرم كردن با مرگ است.
طبيعت بكر كجور پس از طي زمستاني پر برف و فرا رسيدن بهار خود را براي پوشيدن جامه سبز و مخملي آماده ميكرد كه به يكباره گرفتار درد و رنجي مرگبار شد.
دردي كه حتي تا عمق جان طبيعت دوستان نيز نفوذ كرد و آنها را مغموم و دل نگران ساخت.
در حالي كه همگان منتظر سر سبز شدن جنگلهاي كجور بودند آفت كرم سياه يا همان ابريشم وحشي همچون بلايي خانمان سوز زهر مهلك خود را بر پيكره جنگلهاي كجور ريخت و اين موهبت الهي را به تلي از درختان و درختچههاي خشك تبديل كرد.
آفت كرم سياه يا همان ابريشم وحشي جامه درختان سر سبز جنگلهاي كجور را دريده و آنها را به سوي مرگ و نابودي كشانده است. اكنون سايه سنگين مرگ بر سر بخش وسيعي از جنگلهاي كجور سايه افكنده و خطر انقراض و نابودي دائمي جنگل را مورد تهديد جدي قرار داده است.
سازمان جنگلها و منابع طبيعي كه متولي حفظ حفظ و حراست از منابع طبيعي و جنگلي هستند در اينباره بايد حساسيت بيشتري به خرج داده و از گسترش روز افزون اين آفت كشنده و مرگبار جلوگيري كند ولي با توجه به شرايط حاد موجود در جنگلهاي كجور اين اصل مهم جدي گرفته نشد و همين امر موجب شد تا پهنه وسيع دامن سرسبز و زيباي جنگلي كجور روز به روز عريانتر و خشكتر شده و در مقابل ديدگان مغموم و نگران دوستداران طبيعت جان دهد.
چرا ارگانهاي مسئول كه از شرايط بحراني و رو به موت جنگلهاي كجور با خبر هستند هيچگونه اقدامي براي پيشگيري و درمان اين درد مهلك كه در دامن طبيعت جنگلهاي كجور افتاده است، نميكنند و روز به روز بر گسترش و نابودي اين موهبت الهي نيز افزوده ميشود.
اگر اين ارگانها نميتوانند در شرايط اينچنيني، مرهمي بر زخم جنگل و طبيعت خدادادي بگذارند پس چرا داير شدهاند، آيا مگر غير اين است كه هرگاه از نظر روحي و رواني به مشكلي بر ميخوريم در نخستين فرصت به دامن پرمهر و سرسبز كوه و جنگل پناه ميبريم و دست نامريي اما پرمهر و محبت و حقيقي جنگل و طبيعت خدادادي ما را درآغوش كشيده و همه درد و آلام روحي را از ما ميزدايد و آرامشي وصفناپذير را به ما عطا ميكند، وقتي روز درختكاري فرا ميرسد، همه دغدغه جنگل و منابع طبيعي و درختان را دارند و برنامههاي خود را طوري تنظيم ميكنند تا فرصت نهال كاري در مقابل دوربين خبرنگاران را از دست ندهند.
پس چه شده است كه اكنون تن رنجور و زخمي جنگل كه به وجود ما نياز دارد اينگونه به آن بيمهري ميشود.
واي به روزي كه ناله اين موهبت الهي، دامن ما را بگيرد، آن روز ديگر راهي براي گريز و توجيه وجود نخواهد داشت. بنابراين تا بيش از اين دير نشده است بايد متوليان امور جنگل و منابع طبيعي فكري اساسي و البته عملي و علمي درباره مشكلات به وجود آمده در جنگلهاي كجور كرده تا از تخريب و نابودي دائمي اين جنگلها جلوگيري شود و نسلهاي آينده نيز بتوانند از اين همه لطف و عنايت خداوندي بهرهمند شوند.
محمد حسین ملائی کندلوسی